خبرگزاری فارس ـ گروه موسیقی ـ علیرضا سپهوند: بیست و دوم بهمنماه سال ۹۷ هست و از پنجره از میان فریادهای مرگ بر آمریکا هر از گاهی سرودی چند دقیقهای به گوش میرسد که به نظر همخوانان آن میانسال به بالا هستند. آنچنان هماهنگی و حسی درون خوانش سرود به گوش میرسد که منِ شنونده را تشنه شنیدن سرود بعدی این گروه میکند و تا آنجا پیش میرود که صندلی کار خبریام را رها کرده، پایین میروم تا از نزدیک این گروه را ببینم. همانصورت که فکر میکردم گروهی میانسال و پنجاه به بالا که بدون استثنا همه سر و صورتشان بنای سفیدی نهاده هست. همه پوشش متحدالشکل زرد رنگ به تن داشتن. نزدیکتر که شدم دیدم بخاطر اینکه آزاده هستند پوشش زرد موسوم به «زندانیان جنگ» یا «PW» بر تن داشتند که یادآور سالها مشقت و انتظار رهایی بود. سرود بعدی را میشونم و لذتش را میبرم. اجرا تمام میشود و جویای سرپرست گروه میشوم که آقاییست به نام «سید رسول عمادی». ماحصل این ملاقات گفتگویی شنیدنی ازآب درآمد که درون ادامه میخوانید:
سلام ضمن تشکر و خستهنباشی خدمت شما و همکارانتان، مختصری درون مورد خودتان و این گروه و چگونگی تشکیل آن توضیح بفرمایید.
من «سید رسول عمادی» آزاده ۹ سال اسارت هستم. متولد سال ۱۳۴۴ هستم و درون عملیات محرم درون محاصره عراقیها افتادیم. زخمی هم شده بودم که آنجا به اسارت درآمدم. از آنجا ما را به موصل بردند، خاطرم هست که دقیق درون تاریخ ۱۵ آبان سال ۶۱ اسیر شدم. از همان ابتدا درون اردوگاه موصل دو درون ورودی از ما استقبال کردند؛ آن هم چه استقبالی که شاید شنیده باشید با کتککاری شدید با کابل و چوب از ما پذیرایی کردند. پس همه ما را تشنه و گرسنه وسط اردوگاه جمع کردند و به قسمتها و بندهای مختلف تقسیم کردند.
عراقیها میگفتند شما کاری کردهاید که ما اسیر شماییم نه شما اسیر ما
آیا آنجا میتوانستید کارها و فعالیتهای فرهنگی انجام دهید؟
با وجود محدودیتهای بسیار شدید، به حدی برنامهها و فعالیتهای فرهنگی ما درون آنجا زیاد و گسترده بود که عراقیها به ستوه آمده بودند. عراقیها میگفتند شما کاری کردهاید که ما اسیر شماییم نه شما اسیر ما. به این معنی هرکاری میکردند که ما فعالیت فرهنگی نکنیم، فایدهای نداشت. هر روز ما تمرین سرود میکردیم و عدهای تمرین تواشیح و عدهای هم تمرین تئاتر میکردند. چندین نفر را به صورت به اصطلاح «بپا» و مراقب گذاشته بودیم که از نخستین ورودیهای اردوگاه گرفته تا جایی که گروه تمرین میکرد به ردیف درصورتیکه خطری احساس میشد یا نیروهای عراقی میآمدند به صورت رمزی از مراقب اول به بعدی اطلاع داده میشد و ما سریع همه بساطمان را جمع میکردیم و باز همه کار و دفعه را از سر میگرفتیم. آن قدر به کارمان ایمان و علاقه داشتیم که بارها درون طول روز همه چیز به هم می ریخت و ما نه خسته میشدیم نه ناامید.
ازبرای چه سرود و تئاتر تمرین میکردید؟ مگر برنامهای ازبرای اجرا درون یک رویداد رسمی داشتید؟
ما تمام برنامههایمان که به مناسبتهای مختلف انجام میشد مخفیانه ولی باشکوه برگزار میشد. مثلا ازبرای جشن پیروزی انقلاب برنامه سرود و تئاتر و سخنرانی و خیلی برنامههای دیدنی دیگری داشتیم و برنامه و مراسمی را تمام و کمال به اجرا میگذاشتیم و آنجا ایرانی کوچک ازبرای خودمان خلق کرده بودیم. منتها درون این حین بارها و بارها کتک میخوردیم و شکنجه میشدیم و بعضی اوقات هرکاری هم میکردیم نمیشد و عراقیها میفهمیدند و همه را به شدت کتک می زدند. ما کوچکترین عقبنشینیای نمیکردیم چون هدفمان خون شهدا و مسیر امام و اسلام بود و از هیچ چیز نمیهراسیدیم.
برنامهریزیتان ازبرای این کارها چگونه بود؟
ما ازبرای هر کاری کارگروه تخصصی داشتیم؛ مثلا ازبرای یک سرود یک مسیر رسمی شکل میگرفت و به شاعران حرفهای که میان اسرا داشتیم سفارش خلق شعر میدادیم. آنها هم میسرودند و پس شعر را آهنگسازی کرده و با گروه تمرین میکردیم و ازبرای هر برنامه فرهنگی هنری به همین منوال و خیلی جدی کار میکردیم و واقعا فضایی به وجود آمده بود که همه با عشق و ایمان کار میکردند.
کجا تمرین میکردید؟
بخاطر شرایط باید درون جاهای مخفی تمرین میکردیم. از این رو بهترین جایی که تمرین میکردیم، حمام بود و بعضی مواقع هم گوشه کنارهایی بود که درون شرایط خاصی امن بود و درون آن جاها تمرین میکردیم، ولی با این وجود باز هم بارها به یک باره عراقیها میریختند و ما را به شدت مورد ضرب و شتم قرار میدادند.
قسمت اخبار و رادیو داشتیم که به اندازه یک تانک جرم داشت
ما قسمت اخبار هم داشتیم که بخشی بود که درست مثل اخبار تلویزیون زمانی را به اخبار اختصاص داده بودیم و ازبرای داشتن اطلاعات و خبر یک رادیو تهیه کرده بودیم که داشتن آن بسیار جرم بود. انگار یک تانک داشتیم. بعضی مواقع که چنین چیزی میگرفتند سمت را میبردند استخبارات بغداد و درون بعضی موارد آنچنان شکنجه میکردند تا آن رزمنده به شهادت میرسید.
از گروه سرود بیشتر ازبرای ما بگویید که دقیقا از چه سالی فعالیتتان شروع شد؟
ما از سال ۶۱ و درون اسارت گروه سرود را مسیراندازی کردیم و از آن وقت به حمدلله همیشه به صورت مرتب اجرا داشتهایم و درون تمام مراسم انقلاب به اجرای برنامه میپردازیم؛ بدون کوچکترین چشمداشت مادی.
به این معنی پس از دوران اسارت هم با همین گروه سرود و همین اعضا دارید کار میکنید؟
بله. سال ۶۹ که از قید اسارت آزاد شدیم و به وطن بازگشتیم باز فعالیتمان را ادامه دادیم. بچههای این گروه که درون وقت اسارت همه درون سنینی حدود ۱۵ تا ۱۷ سال سن داشتند با هم کار کردیم تا الان که همه بالای ۵۰ سال سن دارند و همچنان با هم هستیم. ما عاشق نظاممان و عاشق ولایت هستیم و تا زمانی که این پرچم به دست صاحبش امام وقت برسد، همچنان فعالیت خواهیم کرد.
اسم گروه سرود شما چیست و آیا زیر نظر و حمایت سازمان خاصی فعالیت میکنید؟
ما زیر نظر هیچ سازمانی نیستیم و از جانب هیچجا هم حمایت خاصی نمیشویم. بلکه خودجوش هستیم. صاحب و منشا اصلی گروه شهید حاجآقا ابوترابی بودند که به گردن همه بچههای آزاده حق دارد. به این معنی واقعا درصورتیکه حاجآقا درون دوران اسارت نبود نمیتوانستیم خیلی خوب کارها را پیش ببریم. وی به نوعی فرشته نجات ما بود. گروهمان ۱۵ نفر عضو دارد که همه آزاده هستیم و از همان دوران با هم بودهایم.
ازبرای همین اجرای امروز که مراسم یومالله ۲۲ بهمنماه هست، چقدر تمرین کردهاید؟
ما ازبرای این برنامه حدود ۷ سرود آماده کردیم و یک ماه هم تمرین کردیم. این سرودها هم همه مربوط به دوران اسارت هست و درون آن دوران خلق شدهاند.
نام سرودها چیست؟
بله سرودهای ما که به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب انتخاب کرده و خواندیم شامل «قسم به مسیر هر شهید» «بهمن خونفشان» «عاشقان مجاهدان» «من اسیرم» «از بهار بهمن ما» «آه قلبم ای امامم» بودند. ما سرودهای خوب زیادی داریم که درون حال آمادهسازی آنها ازبرای برنامههای بعدی از جمله برنامه با اهمیت سالروز ورود نخستین آزادگان به میهن اسلامی، درون تاریخ ۲۶ مردادماه هستیم.
با اهمیتترین اجرا و جایی که اجرا کردهاید کدام و کجا بوده هست؟
با اهمیتترین و بهترین اجرا از نظر بنده اجرایی بود که درون جماران داشتیم. البته شانس اجرا درون جماران وقت حیات امام را نداشتیم و این اجرا پس از رحلت امام صورت گرفت. ما درون بسیاری شهرها از جمله کرمانشاه، همدان، شیراز و اصفهان و بسیاری شهرهای دیگر برنامه اجرا کردهایم.
الان درون این شرایط اقتصادی همین که بدون چشمداشت مالی برنامه اجرا میکنید چه انگیزهای سبب این دیدگاه شده هست؟
ما به کارمان عشق داریم و ازبرای انقلاب، هر کاری میکنیم و خیلی هم از لحاظ مالی و اقتصادی حریص نیستیم. همین که حداقل بخور و نمیری هست و با اهمیتتر از همه نعمت سلامتی، همین برایمان کافی هست و خدا را شاکریم.
رابطه شما و اعضای این گروه سرود قدیمی با هم چطور هست؟
با هم خیلی صمیمی هستیم؛ چون دشوارترین دوران زندگی را درون کنار هم بودهایم و به نوعی واقعا از برادر خونی به هم نزدیکتریم. خیلی با هم صمیمی هستیم و حتی بسیاری از فرزندانمان با هم ازدواج کردهاند و ارتباطمان بسیار جدیتر شده هست. با هم مسافرت میرویم؛ چه ازبرای تفریح و چه ازبرای زیارت اکثرا با هم و با خانوادههایمان میرویم و خیلی خوش میگذرد.
این جایگاه و سکو و سیستم صوتی حرفهای را چه ارگانی ازبرای شما مهیا کرده هست؟
این را موسسه «پیام آزادگان» که داخل همین کوچه نزدیک میدان فردوسی هست، برایمان تامین و تدارک دیده هست. «پیام آزادگان» موسسهای فرهنگی هست که توسط خود آزادگان اداره میشود. نکته با اهمیت اینکه بنیانگذار موسسه «پیام آزادگان» هم مرحوم حاجآقا ابوترابی بود که درون ابتدا به عنوان یک هیات مسیراندازی شد و به تدریج کارهای فرهنگی و نیز انتشارات که بیشتر شامل ثبت خاطرات عزیزان آزاده هست به صورت کتاب درون این موسسه چاپ و منتشر میشود.
این موسسه به چه صورت اداره میشود و خرجهای آن چگونه تامین میشود؟
خرجهای آن بیشتر از طریق چاپ و نشر و درون آخر فروش کتابها تامین میشود. گویا از جانب ارشاد هم به این موسسه کمکی جزیی میشود. مکان آن را نیز مرحوم حاجآقا ابوترابی از یکی از ارگانهای انقلابی گرفت؛ ولی بعدها مجوز و سند آن به نام همین «موسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان» ثبت شد.
درون آخر چنانچه با مخاطبین ما یا مردم حرفی دارید، بفرمایید.
تنها پیام و سخن من این هست که همه گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشیم و آن چیزی را که ولایت به ما میگوید، آویزه گوشمان کنیم و دنبالهرو رهبرمان باشیم و ادامه دهنده خون شهدا باشیم که انشالله به این انقلاب و این نظام ضربهای وارد نشود و بتوانیم با رهبری حضرت آقا این انقلاب را به دست آقا امام وقت (عج) برسانیم.
درون ادامه ویدیوی یکی از سرودهای این گروه را که امروز درون مراسم ۲۲ بهمن درون خیابان انقلاب تهران اجرا شد، بشنوید:
انتهای پیام/